پيام دوستان
+
به نام خدا
*
ما هم به #عشق_روي تو رفتيم و آمديم
اي جان ما فداي تو و غبطه خوردنت
*
#لنگرودي
كيوان گيتي نژاد و
102/12/24
غبطه تو از سر ليلي است و مجنون شدي و زيبا بودي ثمره شجره طيبه اهل بيت اولويت ات شدي منم غبطه مي خورم که عاشق شدم بنده کوه ال ابايت شدم بنده بودم گداي خشت خام اهل و ديارت شدم بنده عشق ام و گداي کوي حيدرم خادم آسمان رضايم و غبطه حيدر را از زيني و مظلوميت روقيه مي کشم شايد روزي کنج خرابه به خواهرم بپيوندم و فداي کوه ثمره شجره اهل بيت شوم لبيک يا حيدرکرار و حيدر حي و ثاني
+
صداي نازک اين گل مرا مي اندازد
به ياد غنچه.بي رنگ و بوي پرپر خويش
#دلم_گرفته از اين لحظه هاي سرگردان
کنار خواهش سنگ مزار دلبر خويش
*
به ياد همدم تنهائيم که تنهايم
گذاشت ... کاش از اين راه باز برگردد
*
#ارجمند
#لنگرودي
#زين_العابدين_آذرارجمند
كيوان گيتي نژاد و
102/12/24
من و دلدار با هم مونس يار بوديم درد دل من محرم اسرار بوديم جاي دل با جاي کينه درافتاد گل خيس مرا بر خاشاک و بوي ياس عطر صنوبر کاشتيم دارم نهان عالمي با خود يکبار عاشق شدم و فردا عطر ياس اش براي رفتنم براي آمدني دوباره وعده صحراي احمر را خوانديم خدايا يار شيرين مرا دلبر ليلي مرا يوسف زيباي مرا تا من بروم و بازگردم تنها نزار مبادا پسرم رود و کاهلي کند آنجا که
آيا رسد پايان اين ايام رخوت و نا اميدي آيا همه پوچ بود و از پي آزار دل شد 15 سال پرسه در برزخ ماهوت آيا به پايان ميرسد اين نم نم بلا و تزوير و دروغ آيا آشيانه بر باد رفت آنجا که خيال راحت شد از نبود فايده اي از پي باور خوش صداي بت دلهره ايام کجا رفت که امروز هيچ و پوچ است اما بهتر از آن است که سقوط هوشياري آيد سراغت در تاريکي و ظلم ات راحت تر مي دهي جان تا کنار بت خندان دلبر خويش
+
اندکي آرامش ميخواهم ....
دستم به زندگي نمي رود ...
اين روزها که از همه ي سايه ها و آدم هاي رنگي
دلم به درد آمده تنها به پنچره اي که عطر
آرامش تو را مي پراکند
چشم دوخته ام ...
دردي عظيم درديست
با خويشتن نشستن
با خويشتن " ش ک س ت ن"
كيوان گيتي نژاد و
102/12/22
شما از مردم آزاري لذت مي بري من ام همون لذتي ام که به همه زمان اداي فحش......بر چهره ام مي آلاينده تا با زمان اشاره عضلات فک به بالاي من شما متوجه الفاظ و اوهام عيني و مداقه بحر لگام لگد مالي شده الفاظ خلاصه و ويژه يکي کردن ابا و اجداد فعل مزيد جمع مکسره ادغام اون الفاظ مکاره کننده خاندان اول و آخر و همين متروي امام و....ببخشيد
كيوان گيتي نژاد و
102/12/22
+
هيچيم و هيچکس نخرد هيچ را به هيچ...
اي روزگار ، درگذر از چون و چند ما...
.
.
.
طالب آملي
مهرباني #
102/12/19
روزگار با قيمت گذاري ارزش فردي را تعيين نمي کند هيچ بودن دليل پوچ شدن نيست آدم بايد از من خالي شود در منيت يار عيان و پيدا شود تا از من خود خالي نشوي چگونه با من او مبتلاي يافتن خويش شوي مردم نامي شدم و بار ديگر مي ميرم و آنجاست که هر چه خواهد او
*جهادي
102/12/16
+
تو را من چنين مي بينم
سرابي و خيالي ...
تو را من چنين مي پندارم
غباري و گردبادي
تو را من چنين در ميابم
گمشده و ناپيدايي...:'(
ساناز ابراهيمي فرد
sobhan
102/12/16
sobhan
102/12/16
+
انقده دوست دارم بشينم سر سفره با غذا بازي کنم
بعد ازم بپرسن چي شده؟
منم بگم هيچي و برم تو اتاقم
لامصب خيلي باکلاسه
ولي نميشه
هميشه گشنمه….
sobhan
102/12/16
+
جز وصل تو، دل به هرچه بستم توبه...
sobhan
102/12/16
يا حسين ابن علي روزگاري روياي من با عشق او آغاز شده همچنان سوختم و ساختم تا در صحراي احمر به آرزويم ميرسم بي شک ياران بودند که اين عشق و بهمن کارسازي نمودند و اصول عشق را به من آموختند من امروز هنوز ليلي را دارم و ليلاي را هم از شما و به مرحمت اکسير برادر استادم بر من وجود دارد اگر دل به دنيا شد از بحر لذت دنيا نبود مختصر آرزويي بود که انهم باز از عشق خاندان اهل بيت بود د در آن جز سلامتي خاندانم