سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دردواره

 

وقتى دلت گرفته باشه...

دیگه مهم نیست فردا چه تمریناییو باید تحویل بدی و یا یکشنبه امتحان دارى و یا باید کار عقب افتادتو انجام بدی ،

چون دلت گرفته...

باید بى خیال همه کارات بشى و برى با یکى حرف بزنى

یکى که نصیحتت نکنه و در عین حال که حرف نمى زنه بهت امید بده

غماتو ازت بگیره و دل گرفته تو ، وا کنه

تو این موقعیت چی بهتر از سه تا رفیق پایه و یه ماشین و یه جاده خلوت بدون ترافیک به

بهشت زهرا (س)...

تا اذان به دیدن اقوام همدیگه میرویم و فاتحه اى میفرستیم و از خانمى که همیشه بعد از در فرعى بهشت زهرا شکلات میفروشد خیراتى براى اقواممان مى خریم...

کمى از غم عصر جمعه کم میشود اما ...

باید دین خودمان را به نائب امام زمانمان و به ولى فقیدمان ادا کنیم

به کنار مزار امام و خانواده اش میرویم و جلوى او با خدا عهد میبندیم که از امام خامنه اى با همه ى وجود دفاع میکنیم و

نمى گذاریم سقیفه ای دیگر رخ بدهد

نمی گذاریم دوباره جام زهر تعارف ش کنند

نمی گذاریم ...

وقت اذان میرسد و بعد نماز مردم اماده رفتن مى شوند اما هنوز کار من و رفقا تموم نشده ...

نا سلامتى دنبال گوشى بودیم براى دردـ دل ...

نا سلامتى دلمان گرفته بود ...

سمت سالن دعاى ندبه میرویم از ماشین پیاده میشویم

رو به رویمان قطعه منافقین است...هوا تاریک شده ... با همیم اما "ترس" دارد ، خیلی هم "ترس دارد"...

اما تنها نیستیم اگر رو ب رویمان منافقین هستند  شهدا نزدیک تر از انها هستند ...

نمى گذارند بترسیم...

بالاخره پیدا میکنیم قطعه مقصود را

سرباز انجا که چهره ما را میبیند

میفهمد که تا زیارت نکنیم از اینجا نمى رویم

میفهمد که حالمان خوش نیست ...

زیاد پا پیچمان نمی شود و می گوید سریع زیارت کنید و سریعتر بروید

ما هم سری تکان می دهیم 

...

...

...

رسیدیم

از اینجا به بعدش سریع اتفاق افتاد

خیلی سریع

دیگر همدیگر را نمی شناختیم

هر کس سراغ قبری رفت

یکی حاج همت

یکی شهید تهرانى مقدم

یکى سید مجتبى هاشمى

و....

حرف زدیم حرفایی که ین خودمانو شهدا باقى میماند تا ابد

سبک شده ایم...

خیلی سبک ...

انگار ....

ولش کن باقی داستان خصوصی ست ...

....

 

بر میگردیم ...

بى خیال کاراى عقب افتاده ...

 

دلت گره خورده باشد آن وقت دنیایت گرفته است...

باید بروى و درد دل کنى

با کسى که در عین حرف نزدن گره دلت را باز کند ...

 

.....
پ.ن 1 : خدا کند این برنامه ی عصر های جمعه عادتمان شود ...
پ.ن 2 : یکی از همین رفقا همین روزا عازم کربلاست ...
التماس دعا

 


نوشته شده در یکشنبه 91/10/3ساعت 9:58 عصر توسط دردواره| نظرات ( ) |