دردواره
سم الله این یه قانونه که اگه بخواى پرواز کنى نباید به هیچى وابسته باشى،نباید به جایى گیر کنى پس اگه میخواى پرواز کنى "باید" خودتو از متعلقات جدا کنی تا رها بشی . الانم که همه چیو واست فراهم کردن ... پس فقط مونده همت تو یه یا على بگو و شروع کن پ.ن 1 : در اعمال مسجد کوفه و در مقام توبه حضرت ادم (ع) پیداش کردم اللهم انت انت و انا انا انت العوّاد بالمغفرة و انا العوّاد بالمعصیة و انت المتفضل بالحلم و انا العوّاد بالجهل پ.ن 2 : این متن رو در استانه سفر کربلای اخیر نوشتم اما به حال و هوای این روزا و شبا هم می خورد پ.ن 3 : وقتی برای خدا نمی نویسی و باز هم به نوشتن ادامه میدهی ، وبلاگت میشه تعلقات چند روزیه که نمیتونم دیگه اینجا بنویسم دیر یا زود اینجا هم به خاطره میپیونده از تک تک مردم تشکر میکنم که امدند رای دادند و حضوری حماسی رقم زدند و بار دیگر اقتدارمان را به دشمن نشان دادیم حالا هم سوت بزنید ، هلهله کنید ، حق هم دارید ، بالاخره نامزد مورد نظرتان رای آورده است و بدیهی است که خوشحالید من هم از حضور حماسی مردم و تحقق قسمت اول شعار حضرت اقا خوشحالم و همینجا به اقای دکتر روحانی تبریک می گویم و دعا می کنم انشاءالله در این راه سخت و دفاع از انقلاب و اسلام و ولی فقیه موفق باشند و مادامی که ایشان در راه انقلاب قدم می گذارند از کمک به ایشان دریغ نمی کنم . اما یادتان هست؟ 4سال پیش، ما هم از راى اوردن نامزدمان خوشحال بودیم ما هم به خیابانها امدیم تا با هم جشن بگیریم اما به جاى شیرینى و گل فحش و دود و شعار و فتنه نصیبمان شد... لا اقل اقرار کنید که کارهاى 88 اشتباه بود، لا اقل بگویید که ریختن به خیابانها و تلخ کردن شیرینی حضور 80 درصدی مردم ، کاری دشمن شاد کن بود اما ما اینگونه نیستیم شما بیایید به خیابانها جشن بگیرید سوت بزنید هلهله کنید اما لااقل این بار فحش ندهید ... پ.ن : خیلى سوختم وقتى شنیدم شعارهاى 4 سال پیش را سر مى دادند عده اى نه جنبه شکست دارند و نه جنبه پیروزى... پ.ن : نمى خواستم راجع به اینها چیزی بنویسم ، به خودم گفتم صبر میکنم، دم نمى زنم، خوش بین میشوم، تبریک میگویم ،حمایت میکنم اما ... فحش هایشان نامردى بود ... این هم اسیب شناسی انتخاباتی ( البته با بعضی جاهاش موافق نیستم ) بسم الله سخنی با دوستانی که به دکتر جلیلی و یا قالیباف و یا بقیه کاندیدها رای دادن : اقای روحانی با رای ملت روی کار اومدن و ما مثل 4 سال قبل گند نمیزنیم به حماسه حضور مردم و البته انتخابشون . اما ... حواستان باشد اگر رهبر در دوران اقای خاتمی تنها بود ، نباید تاریخ دوباره تکرار شود به خدا قسم این وظیفه منو شماست و نباید از هیچی بترسیم فقط باید گوش هایمان به دهان ولی مان باشد وای به حال ما اگر رهبرمون دوباره تو نماز جمعه از خودشون مایه بذارن و سخنی هم با اقای روحانی (گرچه بعید است به گوششان برسد) ضمن سلام و تبریک خدمت شما باید به شما عرض کنم ، مادامی که پشتیبان ولی فقیه باشید ما نیز پشت شماییم و سعی میکنیم به شما کمک کنیم (البته اگر بخواهید!!!) اما ... به خدا اگر ساز مخالفت با ایشان بزنید و یا بخواهید مثل دوستان مجلسی تان تعارف جام زهر به ایشان بدهید، و الله تاب نمی آوریم . ما از چهره سید و امام مون متوجه احوالات ایشان می شویم . و توصیه حقیر به شما این است سعی کنید در کارهایتان استقلال داشته باشید و منافع حامیان تان را در نظر نگیرید . و توصیه دیگر : شما را به خدا قسم می دهم که خون شهدای هسته ایمان پایمال نشود . موفق باشید . این هم برای یاد اوری : http://dardvare.parsiblog.com/Feeds/7563311/ پ .ن : خیلی حرف دارم با اونایی که اسم خودشونو گذاشتن بسیجی و تو دانشگاه و ایم انتخابات کارهایی کردند که این وضع پیش اومد . اگر رای اوردن اقای روحانی به ضرر نظام شد مطمئن باشید آن دنیا باید جواب بدهید ... این حرف ها رو اگر شد بعدا می گویم می گویند وصف العیش ، نصف العیش اما میدانی من خیال پردازیم ، تعریفی ندارد. .............................. بی ربط خدایا خودت میدونی همه ی زحمتو کشیدم گاهی وقتا از تمام وجود ازین اختیاری که بهم داده شده بیزار میشم پ.ن : این بار اگر نشد به زور سر به زیرم کنید خیری ندیده ام از این اختیارها ماه، ماه بندگی ست تمنا میکنم ساقی جرعه ای بریز در قدح این خمارها ادامه دارد ... بسم الله در این سیاهى شب رو سیاه امده ام لطف و کرم تو مرا گستاخم کرد حرام و مکروه و نهایت با مباح امده ام هزار مرتبه امدم و رو سفید برکشتم اى پناه همه عالم بى پناه امده ام خودتان یاد دادید سلاح من گریه ست به قصد تسلیم ولی با سلاح امده ام دوباره با بزرگترین واسطه امده ام امشب همراه تربت آن شاه امده ام نگرفت گوش به حرف منو میرفت با "او" گفتمش صبر، شاید کس بهتر یافت شد اعتنا نکرد و می گفت به من تنها او گوش دادمو عاشقش شدم با "دل" و "عقل" از همان لحظه که رفتم و نشستم با "او" عاشق چشم خمار و زلف پریشان او عاشق لعل لب و زلف چو دریاى او ناز و نگهش مدام اسیرم می کرد خوب بلد بود عشوه ی معشوقى را او از همان لحظات بود که غافل گشتم همه چى رفت از خاطر من الا او از توانش چه بگویم که مثالش این است چند روزى مى کند شاعر، مهندس را او پ.ن : میدونم مشکل داره اما بیخیال ، این همه شعر درست داریم یه شعر غلط هم داشته باشیم پ.ن : مخاطب خاص دارد ... ندارد ... نمی دانم ؟!؟!؟!
جشن بگیرید
به درگهت دوباره پر گناه امده ام
به دلم سپردم عاشق نشود اما ، او